ثبات و توسعه، نیمهی گمشدهی سالهای اقتصادی یک دهه گذشتهاند. ناآرامیهای سیاسی، بحرانهای کارگری، کمبودهای زنجیرههای تأمین، بیکاری، تورم و کمبود نیروی انسانی توانمند، روند رشدِ صنایع مختلف جهان را طی سالهای اخیر، به شدت چالشبرانگیز کرده است. صنعت چاپ، بستهبندی و لیبل نیز از این امر مستثنی نبودهاند. طبق بررسیهای مککنیزی، سال ۲۰۲۳، بعد از پاندمی یکی از سختترین سالهای تولید در این صنایع بوده است. به اعتقادِ ۲۰ درصد از اقتصاددانان ارشد مجمع جهانی اقتصاد نیز انتظار یک رشد معتدل یا قدرتمند در خاورمیانه، شمال آفریقا یا آسیای جنوبی در حالی که معقول به نظر میرسید اما عملی نشد و بازارهای بستهبندی و لیبل دوران سختی را پشتسر گذاشتند. حتی وقتی بسیاری از شاخصها نظیر یورو استاکس ۶۰۰، شاخص بورس هنگکنگ و شاخص قیمتی سهام بازارهای نوظهور بهترین شروع ابتدای سال خود را در چند دهه اخیر به ثبت رساندند، شاخص اساندپی ۵۰۰ آمریکا از ابتدای سال بیش از پنج درصد رشد داشت و به سقف چهار ماه اخیر خود رسید یا سقوطِ هفتدرصدی ارزش دلار، در ظاهر نشانهای از فروکش کردن ترس درباره اقتصاد جهانی شد و حتی بیتکوین هم شروع خوب داشت اما با رکود و تورم ماندگار، این صنایع همچنان در ماههای زیادی میخکوبِ رکود شدند. به نحوی که وقتی بانک جیپی مورگان در گزارشی نوشت: «قیمتهای انرژی پایین آمده، خداحافظ رکود.» بانک اعتباری نومورا اعلام کرد شرایط تولید همچنان ضعیفتر از هر زمانی است؛ چرا که آمار اخیر خردهفروشی در این صنایع یا وابستهها بدان پایینتر از حد انتظار است: «در ژاپن سفارشهای ماشینآلات بسیار ضعیفتر از پیشبینیها بوده؛ بازار نیروی کار به نظر در حال استقامت است و در برخی کشورهای ثروتمند بیکاری در حال رشد است؛ یک نشانه از اینکه رکود باز در حال خودنمایی است». ادعایی که بسیاری از کمپانیهای بستهبندی و لیبل بریتانیا، آن را دلیلِ احتیاط بیشتر در سرمایهگذاریهای کلان روی تجهیزات ـ فناوری این صنایع دانستند و طی بیانیهای اعلام کردند، «صنعت بستهبندی و لیبل با اختراع مجدد غریبه نیست. برای کسانی که تغییرات را پذیرفتهاند یا آماده هستند، فناوریهای دیجیتال بازدهی بیشتر همراه با اتوماسیون، تولید به موقع و کاهش ضایعات را ارائه میدهند، اما هنوز چالشهایی چون تورم وجود دارد ولی نباید عقبنشینی کرد، چون مجبوریم». جبری که به ظاهر الزام بود اما نتوانست عملی شود؛ چون بسیاری از فعالان چاپ، تولید را کاهش دادند، به الگوهای خرید ضعیف بازگشتند و این بلافاصله تأثیر منفی خود را گذاشت. از سویی، توأم با استمرار «خروج و مهاجرت بزرگ» در سراسر جهان، این صنعت در تمامی زمینهها با کاهش نیروی انسانی توانمند و ماهر روبهرو شد و انعطاف جهانی در استخدام نیروهای ماهر خارجی نتوانست این کمبود را جبران کند؛ کمااینکه پای اتوماسیون و هوش مصنوعی هم به میان آمد. در آن بحبوحهی رکود و سردرگمی، مطالعه موسسه جهانی مککینزی بر روی ۸۰۰ شغل در پنجاه کشور جهان نشان داد، بیش از ۲۴۴ میلیون روبات تا هفت سال دیگر، بیش از ۸۰۰ میلیون شغل و ۳۰ درصد از نیروی کار فعلی جهان را میبلعند و جایگزین ۳۰۰ میلیون شغل تماموقت میشوند. این ماشینها، بسته به سناریوهای مختلف پذیرش اتوماسیون، بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ میلیون شغل در جهان را هم جابهجا میکنند و باعث میشوند کارگران تحصیلکرده یقهسفید که بیش از ۸۰ هزار دلار در سال درآمد دارند، بیشترین آسیب را ببینند. فراتر از آن، طبق بررسیهای استوارت راسل، متفکر پیشگام هوش مصنوعی، با رسیدن اندازه و رقم بازار روباتهای هوش مصنوعی به ۸۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۳۰، سهم روباتها که اینک از تولید ۱۲ درصد است طی هفت سال آینده به طرز غیرقابل باوری باعث میشود، پنج تا ۱۲ کارگر تولیدی در دنیا کارشان را به صورت کامل از دست بدهند و در کنار آن، تا اواسط ۲۰۳۰، بیش از ۳۰ درصد مردان جهان خانهنشین شون، ۶۵ درصد خردهفروشیهای دنیا تا سال ۲۰۳۱ بهطور کامل از نیروی انسانی بینیاز شوند، تا سال ۲۰۳۷، جهانی که به ۳۷۵ میلیون نفر نیاز دارد تا بهطور کامل دستههای شغلی را تغییر دهد، شاهد خودکار شدن تمامی مشاغل انسانی شود و این سطح از بیکاری در کشورهای صنعتی ثروتمند تبعات بدتری بیابد. برای نمونه و به گفته جیمز مانیکا، رئیس مشترک موسسه جهانی مککینزی، با آنکه دیجیتالیسازی میتواند تنها طی دو سال، به تولید ناخالص داخلی سالانه کشورهای دارا/داراتر، ۲/۲ تریلیون دلار اضافه کند، اما در مقابل ۷۳ میلیون شغل را فقط در ایالاتمتحده و آلمان حذف میکند که به معنای نابسامانی اقتصادی در این دو کشور ثروتمند است و دلایل منطقی قابل استنادی هم برای آن دارد. طبیعتاً چون فناوریهای دیجیتال و افزایش تعداد روباتها در این کشورها، بسیاری از وظایفی را که انسانها برای انجام آن پول میگیرند، خودکار میکند؛ ماهیت روزمره کار را در اکثر مشاغل تغییر میدهد؛ نرخ جابهجایی شغلی (۴۰۰ تا ۸۰۰ میلیون شغل) را سرعت میبخشد و با وجود انتقال ۲۰ میلیون کارگر به مشاغل و صنایع جدید، باعث میشود همچنان بیش از ۵۰ میلیون کارگرِ نیازمند شغل آواره بمانند. اتفاقی که همزمان با فروپاشی زنجیرههای ارزش در بازارهای جدیدِ در حال تکثیر، قطعاً استخرهای سود در دیگر کشورها را به شدت دچار تکانههای نوسانی خواهد کرد؛ کارگران مسن یا کارگران مناطق جغرافیایی کمسواد را به صورت کامل از چرخه اشتغال جهانی حذف میکند و چون خرید یک بازوی روباتیک ۳۵ هزاردلاری ارزانتر از استخدام کارگری است که ساعتی ۱۵ دلار به دست میآورد، در بخشهای زیادی کارگران را دچار آسیبهای جدی میکند؛ مثلاً در صنایع غذایی، تا اواسط سال آینده، ۸۰ هزار شغل را از چرخه این صنعت ناپدید میکند یا به خاطر رشد شرکتهایی چون «سیویاس فارمسی»، «والمارت» و «مک دونالدز»، ۲/۵ میلیون شغل خردهفروشی با سهم ۹/۳ تریلیوندلاری از تولید ناخالص داخلی سالیانه را در ایالاتمتحده، به نابودی میکشاند. مضاف بر آنکه، طبق جدیدترین آمار Statista، با جایگزینی خودروها و کامیونهای خودران، ۸/۹ میلیون شغل را کاملاً حذف کرده و باعث میشود، مشاغلی که معمولاً در خطرِ کمِ جایگزینی با اتوماسیون هستند، با ترکیبی از رشد هرم بیکاری، نیاز فوری به بازآموزی مهارتی کارگران و توسل به سیاستهایی سلسلهمراتبی که دولتها و کارفرماها، به عنوان آخرین راهحل به آنها عمل میکنند، در مسیر رشد واقعاً مستاصل بمانند. اتفاق ناخوشایندی که سانتیاگو زابالا، پروفسور پژوهشی مرکز تحقیقات و مطالعات ابررایانهای ICRE آن را «توسعه با سقوط» و غیرقابلانکارترین واقعیتِ «آینده کار» تعبیر کرد و مدعی شد تبعات متفاوتی همراه خواهد داشت؛ ابعادی که با چگونگی تکامل کار، کارگران و محل کار در ابرروندهای رایج گفتمانی، نشان میداد چرا پیشبینی آینده کار لیبل و بستهبندی اینقدر سخت است؟ و چرا وقتی بازار لیبل با سختترین مشکلات زنجیره تامین سال را پشت سر گذاشت و وارد مرحله نهایی سال ۲۰۲۳ شد، فعالان صنعت بستهبندی و لیبل، به «جایگزینیهای اثربخش» اندیشیدند و در کنار رویدادهای بینالمللی مباحثی چون «تولیدِ پایدار، همسویی با انقلاب چهارم صنعتی، انرژیهای جایگزین و نیروی کار هوشمند» را به میان آوردند و برای آن آموزشهای شبکهسازی شدهای را تبیین کردند. آموزشهایی که تعینگر تغییرهای ابعادی در بخشهای مختلف این صنایع است و بقاء را متضمن زیرشاخههای مختلفی از هوش مصنوعی، سواد تجاری مبتنی بر اقتصاد دایرهای و البته، قرابت بیشتر با متخصصانِ فناور محورِ نسل Z دنیا میکند. تمامی الزاماتی که من آنها را با وجود همه سختیهایی که دارند، ساخت راه دوباره برای «بازگشت به بهشت» تجاری لیبلها مینامم و باور دارم، اگر چه امسال در کشوری چون ایران، نرخ رشد منفی سرمایهگذاری، تورم مستمر، وضعیت درآمدی نامناسب دولت، مالیات، کاهش شدید تولید در بعضی از فعالیتهای تولیدی به خاطر شرایط سیاسی و دور بودن احتمال تفاهم، دلایلی خواهند بود که نااطمینانی را در چرخهی تولید بیشتر کرده و امکان ترسیم چشمانداز امیدوارانه را از بسیاری میگیرند، اما در کشورهایی که همسو با نیاز بازار جهانی تعریف شده پیش میروند، شاهد یک انقلاب بزرگ خواهیم بود.