سید رضا حسینی/ کارشناس اقتصادی
لیبلها، همیشه عنصر مهم بستهبندی و کسبوکارِ مشتریان بودهاند. فرقی هم ندارد که آنها را با چه کاربری تعریف کرده باشیم: خواه محل نگهداری اطلاعات مواد تشکیلدهنده، نمایش و محافظت محصول یا صرفاً حاملهایی برای تجارت بصری و برندسازی با تأثیر بالا باشند. مهم آن است که آنها زمینِ برد یا باخت در بازار تجاریاند و اینک ارزش و جایگاه آنها نزدِ خریداران تغییر کرده است. در حالی که کاربران نهایی اکنون از لیبل یا بستهبندی انتظار بیشتری دارند (پیامرسانی بهتر، مقاومت و ایمنی در برابر دستکاری، قابلیت سالم نگهداشتن محصول خریداری شده، امکان ردیابی و غیره)، برخی از مشتریان فکر میکنند که باید هزینه کمتری را برای بستهبندی و لیبل پرداخت کنند. هرچند این بدان معنا نیست که مشتریان معتقدند این کار بیارزش و فاقد اهمیت شده است، آنها صرفاً از افزایش قیمتها و تورم ناراضیاند و چون این نارضایتی به صنعت لیبل و بستهبندی هم کشیده شده، سوگیریهایی را ایجاد کرده است.
متاسفانه با شروع پاندمی، بسیاری از فعالان صنعت چاپ نتوانستند خود را ریکاوری کنند و بسیاری مجبور به ترک این شغل و صنعت شدند اما برخی هم توانستند مدل کسب و کار و هزینههای عملیاتی خود را با کووید-۱۹ تطابق دهند و تکامل مستمر را با سبک پینگپنگ و لحاظکردن الزامات نظارتی برای کسبِ توانایی مقابله با شوکهای ناشی از همهگیری تبیین کرده و تحقق بخشند؛ و البته بپذیرند که ماندن در این تجارت بسیار دشوار است و با فاکتور گرفتن هر نوع سرزنشی، بهترین کار هم همین است. چرا که بهجای تن دادن به سقوط باید مانند روز صفر و از اول شروع کرد و اعتماد از دست رفتهی کاربران نهایی در صنایع و مردم را به آنها بازگرداند؛ که اصل تجارت بر مبنای اعتماد بنا شده و بر پایه اعتماد بینابینی هم جریان مییابد. اما چگونه کسب و کار خود را دوباره بسازیم، محافظت کنیم و رشد دهیم؟
در قلمرو تجاری، اعتماد در چرخهی تولید، بازار و مصرف، میتواند وضع طبیعی هابزی نامطبوع را به وضعیتی کارآمدتر تبدیل کند. در حقیقت اعتمادسازی تجاری که در قیاس با اعتماد اجتماعی یا میان فردی، از لوازم فرهنگِ دموکراتیک سازمانی ـ صنعتی است، میتواند موجب حمایت و پشتیبانی از تولیدکننده، رعایت الزامات قانونی، افزایش مشارکت مصرفکننده ـ کاربران نهایی و ارتقاء سطح مشروعیت در چرخه تجاری شود. به همین دلیل، اعتماد همیشه یکی از کانونهای توجه در بخشهای مختلف به خصوص صنعت و تجارت بوده و فعالان تجاری و تولیدگران به روشهای مختلف سعی در افزایش اعتماد یا واکاوی عوامل موثر بر آن داشتهاند. یکی از این عوامل که میتواند بر سطوح اعتماد در عرصههای مختلف تولید و تجارت تأثیر قابلتوجهی داشته باشد، توجه به سواد تجاری مصرفکنندگان است.
سواد تجاری نوعی درکِ متکی بر مهارت بازخوانی، واکنش موثر و توانایی ارزیابی، استدلال، ارتباطدهی و خوداظهاری/ درک فرآیند پردازش، ساختار و ارزشهای تولید/ تفسیر، آزمون، به دست آوردن اطلاعات و مهارت اندیشیدن انتقادی برای کشف رمزهای پیامهای ارتباطی نهفته در بسته، لیبل یا محصول است که بر اساس آن میتوان ارزش تولیدِ با کیفیت، بستهبندی و چاپِ لیبل مرغوب را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. بدینسان، اگر مصرفکننده و کاربران نهایی را افراد یا مجموعههایی منتقد و نه منفعل بدانیم که در برابر تولیدات بیکیفیت یا فاقد ارزش افزوده از خود واکنش نشان داده و در مقابل هر کجا لازم باشد به یک حمایتکنندهی با قدرت تبدیل میشوند و چه بسا به توسعه و افزایش مشارکت در عرصه تولید و تجارت به واسطه انعکاس بازخوردها و فیدبکهای مثبتشان کمک میکنند، بیشک بزرگترین قدم را برداشتهایم.
علاوه بر آن باید نحوه حضور خود در بازار تجاری را بازبینی و ارزیابی مجدد کنیم. تجارت به ظاهر کار آسانی به نظر میرسد اما در عمل واقعاً اینگونه نیست. به ویژه آنکه با پاندمی، بسیاری از روابط تجاری سنتی، قابلیت خود را از دست دادند و فناوری، پیششرط تولید و کسب و کارهای موفق شده است. در حقیقت نه تنها تولید ابتنا به تکنولوژی، فناوری و دیجیتال کرده که سواد تجاری مصرفکنندگان و کاربران نهایی هم به سواد تجاری دیجیتال تبدیل شده و ارتباطات سنتی مبتنی بر فروش مستقیم، توزیعکنندگان، نمایشگاههای تجاری و انجمنهای صنفی به ویژه در کشورهای توسعه یافته عملاً از دست رفته قلمداد میشود و در مقابل روادید تجاری آنلاین، متکی بر فناوریهای نوین در چرخه تولید، اتوماسیونهای برآمده از پورتالهای جهانی و فیدهای دیجیتالی سفارش، فروش و بازاریابی، سطح و قلمرو حضور موفق در بازار را تعیین میکنند؛ موضوعی که در صنایعی چون بستهبندی و لیبل بیشک قابل اغماض نیست و هرچه تولید فناوارانه و انعطافپذیر و همراه با تکنولوژی باشد، پذیرش محصول منتج از آن، بازار بیشتری خواهد داشت.
در کنار این موارد، اکنون هیچ چیز یک شرکت چاپ لیبل و بستهبندی را به اندازه درک حضور متخصصان کارآمد موفق نمیکند. زمانی که بحث استعفای بزرگ و کمبود نیروی انسانی ماهر در صنعت لیبل و بستهبندی مطرح شد، بسیاری هشدار دادند که ورشکستگی در انتظار فعالان لیبل و بستهبندی است و اگر به دانش، تخصص و نوآوری بیتوجهی شود، بهرهوری، کارایی و توان عملیاتی کاهش یافته و معضل کارخانههای خاموش زودتر از زمان پیشبینی شده، خود را نشان خواهد داد. معضل خطرناکی که حداقل در صنایعی مانند تولید و چاپ لیبل IML نمیتواند رخ دهد؛ ماشین جای انسان را بگیرد و خرید و فروش از بعد انسانی به سطح رباتیک تنزل یابد. چرا که این صنعت با نیروی انسانی متخصص و ارتباطات جمعیِ قابل تعمیم، معنا دارد. بر این اساس، یکی دیگر از اقداماتی که میتواند این صنعت را از سطح خاموشی نجات دهد و آن را بازآفرینی کند، سرمایهگذاری با نگرشهایی نوین و استراتژیک بر منابع انسانی و سطح تخصص آنهاست.
این یک واقعیت محض است که تولیدکنندگان متخصص، میتوانند تصمیمگیرندگان متبحری برای تعیین مسیر تجارت و بازارهای رقابتی باشند و بیاغراق بزرگترین داشتههای یک صنعت بمانند. ازحیث، امیدواریم اگر بسیاری در این صنعت هنوز نمیتوانند نوآوری را توسعه دهند و برای بهینهسازی رویکرد مشتریانی که مجهز و مسلح به سلاحِ سواد تجاریاند، اقدامات بزرگی را اتخاذ کنند، حداقل از تأثیر مداخلات ترکیبی و ساده در عرصه فناوری، تخصص، بازآفرینی و رشد استراتژیک غافل نمانند و با هر اقدامی که ادراک مصرفکنندگان از شرکت و ارزش تولیدی آنها را افزایش میدهد ولو اینکه آن اقدام، ادغام باشد، از تغییر در جریان حرکت به سوی آیندهای که آن را میتوان «عادیِ جدید» نامید، نهراسند و برای بقا در این صنعت بجنگند.