چاپ لیبل همیشه بازاری پویا بوده است. صاحبان برند به دنبال لیبلهای نوآورانه هستند تا خود را متمایز و پیامهای هدفمندی را به مصرفکنندگان منتقل کنند. این نیاز و روند، تأمینکنندگان و مبدلها را به سمت راهحلهایی هدایت میکند که بر پایداری و نوآوری تمرکز دارند. کمااینکه، در سالهای گذشته مبدلهای لیبل نیاز به اتوماسیون را نیز به عنوان یک اولویت مطرح کردهاند؛ تا جایی که اینک، لیبلها، کارت ویزیت محصولات هستند، اولین قدم در راستای ارتباطسازی بین صاحب برند و مصرفکننده محسوب میشوند و به عاملی برای کمک به درک بهتر خریدار از کارایی، سلامت و ایمنی یک محصول در قفسههای فروشگاهی تبدیل شدهاند. به واقع، لیبلها، در دنیای مدرن بستهبندی و چاپ امروزی، میتوانند در همان نگاه اول خریدار به محصول، مشتری را مجذوب طراحی گرافیکی، رنگها یا شیوه تولید کنند و بر انتخاب و وفاداری او تأثیر بگذارنند که این موضوع بسیاری مهمی است. اما یک لیبل چگونه بر درک یک محصول تأثیر میگذارد؟ و چه عناصری از یک برچسب میتواند به صورت بصری ماهیت آن را بیان و خلاصه کند؟
پژوهش اخیر «UPM Raflatac» که در آلمان انجام شد، نشان میدهد، رنگ، طرح و نوع مواد اولیه لیبلها به تنهایی میتواد کل سفر یک مشتری از مشاهده در قفسههای فروشگاه، تا انتخاب، خرید و مصرف را مانند سفر به دیزنی لذتبخش کند، به نحوی که از لمس لیبل و محصول تا ارزیابی به هنگام چشیدن یا مصرف، کل فرآیند تصمیمگیری، به مانند بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ میشود و مشتری را عمیقاً تحت تأثیر عوامل غیرمنطقی و عاطفی که اغلب از آن بیخبرند، به سمت تصمیمگیریهای خاصی سوق میدهد. علاوه بر آن، طبق این پژوهش، لحظه صفر حقیقت«ZMOT»، زمانیکه مشتری محصول را میبیند و انتخاب میکند که آیا محصول را بخرد یا خیر نیز اثبات میکند، لیبلها بخصوص لیبلهای«IML»، در پنج ثانیه اول مشاهده، بیش از همه توجه مصرفکنندگان را به خود و محصول جلب میکنند و لیبلهای آمامالی که تلفیقی از همجواری بصری، رنگ و مواد مشخص دارند و گیرایی و تمایز کنتراستی آنها بالاست، در لحظه اول حقیقت موفقترند. در لحظه دوم حقیقت«SMOT» نیز، یعنی زمانی که مشتری محصولی را خریده و قولی که به او داده شده را تجربه کرده است ـ مصرفکننده از نظر فیزیکی با لیبل و محصول ارتباط برقرار کرده است ـ لیبلهایی که جنس آنها از حیث بافت و تزئینات، جالب و مرموزترند، «تخیل لمسی» را تحریک و تجربه تعامل را پیشبینی میکنند. البته در این بین، لیبلهای درون قالبی که طرح را بهبود میبخشند، درک از یک برچسب خالی و غیرجذاب را به لیبلی تغییر میدهند که مدیریت شده، جذاب است و انتظارات مد نظر مشتری از محصول را افزایش و آن را ممتازتر جلوه میدهد، رتبه بالاتری دارند؛ چرا که اثرگذاری را در سطح ناخودآگاه باعث میشوند و درگیری عاطفی که از طریق پارامترهای روانی فیزیولوژیکی اندازهگیری میشود را به هنگام استفاده از محصول، ۱۳ درصد افزایش میدهند.
علاوه بر اینها، محققان این پژوهش طبق اطلاعات شرکت تحقیقات بازار«Mordor Intelligence»، پیشبینی کردهاند بازار لیبل طی سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۷ با نرخ رشد مرکب سالیانهی۴٫۲ درصد، روند رشد بیسابقهای را داشته باشد و عواملی چون افزایش تقاضا برای محصولات باکیفیت و لیبلهای جذاب در کنار توسعه فناوریهای چاپ و پایداری، مهمترین سهم را در این روند داشته باشند. بر همین مبنا، در این پژوهش با تأکید بر اینکه «بزرگترین چالش صاحبان برند، مواجهه با چشمانداز در حال تغییر و پایداری لیبل و بستهبندیها بهویژه در پذیرش پیچیدگی دستورالعملهای نوظهور در کشورها و مناطق مختلف است.»، اثبات کردند که لیبل و ظروف«IML»، از نظر مرکب، هزینه تولید و چاپ، بازیافت و ردپای کربن، میتوانند تقاضای رو به رشد بازار را برآورده کنند و تولیدکنندگان آنها به همگونی با فناوری، هوش مصنوعی، اتوماسیون، تجارت الکترونیک و راهحلهای هیبریدی و پایدار برسند و در کوچکترین سطح، با فعالسازی شناسایی هوشمند محصولات معیوب در چرخه، بهترین نتیجه را از بازار و جذب مشتری بگیرند. محققان «UPM Raflatac»، تأکید کردند ما هم طبق آخرین ویرایش انجمن لیبل اروپا«FINAT» به این نتیجه رسیدیم که ضایعات لیبلها طی دههها چالشی بزرگ برای صنعت لیبلینگ بوده و هر ساله میلیونها تن زباله حاصل از برچسبها به محلهای دفن زباله فرستاده شده و این در حالی است که تولیدکنندگان و چاپگرهای لیبل میتوانند با استفاده از برنامههای بازیافت شرکتهایی همانند «CELAB» ضایعات خود را کاهش دهند، کاری که فعالان صنعت «IML»، به خوبی با آن آشنا شدهاند و بر اساس یافتههای این مرکز، میتوانند نشانگر خوبی برای تولیدِ فناورمحور و پایدار باشند.