بحران زنجیره تأمین به اندازه هر رکود دیگری بر تولید و چاپ لیبل تأثیر گذاشته است. پیامدهای آن از تورم افسارگسیخته و نوسان رفلاکسی هزینهها گرفته تا تغییر در رفتار و ادراک مصرفی، رشد تجاری این صنعت را انقباضی کرده است، خبر از رکودهای بزرگتر و تکانههای سوگیرانهی رهبران تجاری در این صنعت میدهد و البته این سوأل را شکل داده که واکنش شرکتهای فعال در این حوزه باید چگونه باشد و پاسخهای آنها تاکنون چقدر موثر بوده است؟ سوالی که برای فهم و پاسخ بدان پس از بررسی پانل تحقیقاتی «Smithers» و «Napco»، به سراغ «اندرو دی پاپروتزی»، اقتصاددان ارشد صنعت چاپ که ۳۱ سال است مطالعات و پژوهشهای او رکن اطلاعاتی انجمن تجاری«Printing United Alliance» است و به«پیشگوی قدیسِ صنعت چاپ و لیبل» شهرت دارد، رفتیم، تا با بینش تحلیلگری او به یک پیشبینی انتظاری قابل قبول از آیندهی شاخصهای تجاری چاپ و لیبل، دست یابیم. پیشبینی که پاپروتزی آن را «زمستانهای خاموش و گلولههای نقرهای» سقوط نامید و ابراز امیدواری کرد که جهان چاپ و لیبل از قرنطینه به «سکوی طلایی رونق» برسد.
**
۳۰۰ عضو پانل تحقیقاتی«Napco» و «Printing United Alliance» توافق دارند که صنعت لیبل بعد از پاندمی بر لبهی برش ایدئولوژیکی ـ سیاستی «اقتصاد بسته» ایستاده و در آستانه سقوط است. این ارتجاع اجماعی تجاری، نگرانکننده نیست؟
قطعاً ترسناک است؛ چون اولاً اعضای این پانل اغلب فعالان درگیر در زنجیره تأمین صنعت چاپ، لیبل و بستهبندی هستند و دوم اینکه شاخصهای تجاری شرکتهایی که در اوایل ماه مارس امسال مورد بررسی قرارگرفتند، این توافق فکری را تأئید میکند. بسیاری از شرکتها بعد از سه ماههی اول دوران پاندمی انتظار داشتند فروش آنها نسبت به سال قبل حداقل ۱۳٫۹ درصد کاهش یابد که این عدد برای بسیاری به ۶۱ درصد رسید. ۲۱ درصد هم انتظار افزایش فروش را داشتند که به سهم ۱۱٫۴ درصدی دست یافتند و فقط پیشبینی ۶٫۶ درصد از فعالان، تولیدکنندگان و چاپکارانی که سود تجاری بعد از همهگیری را غیرممکن و جهتگیری بازار را صرفاً رو به رکود میدانستند به طور کامل محقق شد. به نحوی که حالا و پس از اتمام قرنطینهها و کاهش تلفات سویههای جدید کویید-۱۹، انتظار بهبود کسب و کار ۵۵٫۷ درصد از شرکتهای مورد بررسی شکست خورده و ۴۷٫۶ گزارش دادهاند که گرفتار کمبود مواد اولیه، گرانی انرژی، نبود نیروی انسانی ماهر و تورم شده و حفظ جایگاهشان در بازارها عملاً به مانند جنگیدن برای بقاء تجاری است.
به نظر که خبری از بهبود نیست. تقریباً ۹۳ درصد از شرکتها انتظار دارند روند کمبود مواد تا پایان سال ادامه داشته باشد. ۸۵٫۵ درصد مطمئن هستند قیمت مواد اولیه و خام بیشتر از چند ماه قبل افزایش مییابد. تقریباً همه فعالان، انتظار تورم بیشتر در نیروی کار (۷۱٫۴ درصد)، حمل و نقل (۷۰٫۳ درصد)، جوهر (۵۹٫۹ درصد) و انرژی (۵۰٫۲ درصد) را دارند. ۵۵ درصد نگران سودآوری و حفظ آن و تقریباً به همان اندازه نگران افزایش فروش هستند. ۳۹٫۱ درصد هم در پی تغییر رفتار تجاری و ادراک مصرفی، از دستدادن مشتریان چاپ و لیبل را قطعی میدانند که این اتفاق برای ۴۶٫۷ از چاپکاران تجاری یک نگرانی بزرگ، دغدغهی اصلی و به مانند شلیک گلولههای نقرهای نابودکننده است.
هیچ راه حل سریعی برای هیچ یک از مشکلات این صنعت وجود ندارد. وقتی عرضه به دلیل اختلالات زنجیرهی تأمین، کمبود نیروی کار، ضعف سیاستهای نظارتی و مالیاتی یا هر شاخصهی دیگری که تولید را سرکوب میکند نتواند با تقاضا همگام شود، تورم ایجاد میشود. حال اگر عدم تعادل بین عرضه و تقاضا موقتی باشد این تورم گذرا میشود و نمیماند؛ ولی وقتی ادامه مییابد، پایدار میشود و این یکی از نگرانیهای ما به خصوص در کشورهایی با اقتصاد بسته و فراری از تجارت آزاد است. چرا که این تورم با افزایش قیمتهای انرژی که کسب وکار و مصرفکنندگان نهایی را تحت تأثیر قرار میدهد و با هزینههای چسبندهای چون اجارهبها و دستمزد که حتی با بهبود زنجیرهی تأمین، روندی صعودی و مستمر مییابند، جای پای خود در اقتصاد را سفت میکند، دست تولیدگر کارآفرینِ خلاق را هم میبندد و در نهایت با از بینبردن قدرت خرید واقعی و اعتماد مصرفکننده، اقتصاد را کند میکند؛ بهگونهای که هر نوع پیشبینیِ وابسته به زمان، غیرممکن میشود؛ همانگونه که انتظار رشد و بهبود این صنعت تا قبل از نیمهی دوم سال ۲۰۲۲ به تلخی جواب داده شد، با رکود اقتصاد، سطح تولید و چاپ هم کاهش یافت و خوشبینهای اقتصادی این حوزه را به انتظار افزایش ۳٫۵ و ۶٫۲ درصدی رشد فروش در تمامی زمینهها برای نیمه دوم و سال تجاری ۲۰۲۲ قانع کرد.
من در همهی سالهایی که در دانشگاههای بوستون یا کلمبیا درس دادم، گفتهام ریاضیات، آمار و اقتصاد تنها نجاتدهندههای کسب و کارها و صنایع قفل شده هستند و این مانیفیست اعتباری من در ۳۱ سال گذشته بوده است. حالا هم معتقدم آمار و نشانگرهای مطالعاتی، میتوانند حامی و پشتیبانهای خوبی برای سیاستهای بازبینی، احیاء یا توسعهای کشورها یا بازارهای تجاری باشند و کمک کنند تا تولیدگران با شرایط جدید به حالت ارتجاعی و تطبیق برسند؛ اما این یک شرط چند وجهی دارد. اول آنکه صنایع دچار رکود باید به این دو سوأل بر مبنای واقعیتها پاسخ دهند.۱) آیا این وضعیت قبل از همهگیری نیز وجود داشت یا با پاندمی شکل گرفت ۲) آیا این روند ساختاری است به نحوی که به طور دائم رفتار تجاری و مصرفکننده را تغییر دهد یا با پایان پاندمی از بین میرود؟ و بعد از پاسخدهی هم نیاز است بر مبنای جابجایی، ادغام، تقویت، کاتالیزور یا نوآوری، مانند ماتریسهای تحقیقاتی به یک خط پایانی برسند و باز به این سوالات پاسخ دهند که آیا باید کاتالیزورها و نوآوریها را در برنامههای تجاری خود به صورت بلندمدت در نظر بگیریم؟ آیا با ادغام، بهرهوری در راستای جذب مشتریانِ بیشتر بالا میرود؟ آیا ما آمادگی ادغام یا مواجهه با فناوریهای نوین و دیجیتالی را داریم؟ آیا با مهارتهای سنتی و آنالوگ یکباره با انقلابی از تکنولوژی مواجهه نشده و سرمایه انسانی و چرخه تولید را کامل از دست نمیدهیم؟ و آیا هر فرصتی برای بهبود، قابل مصرف است یا به خاطر بهرهبرداری نسنجیده، بهبود و توسعه، ما را پشت سر میگذارد و از آن جا میمانیم؟
هیچ نتیجهای بدون طرح یک سوال و پاسخ دادن به آن به دست نمیآید. بر این اساس اگر پاسخ به سوألات هم راهگشای کاملی نباشد اما بیشک مانع از سقوط یا ورشکستگی آنها میشود و حتی در موردی مانند فناوری کسی ضرر هم نمیکند. چون وقتی شرکتها، مبتنی بر داده و با به حداکثر رساندن «مزایای بالقوه دادهای خود» از طریق توسعه «فرآیندهای کارآمد برای تبدیل» تعریف میشوند، با «توسعه فرآیندها، تصمیمگیری دقیق و اشاعه فرهنگهای تجاری مبتنی بر شواهد» میزان خطر را کاهش میدهند. در واقع، آنها دادهها را به عنوان یک دارایی تجاری در نظر میگیرند، ارزش آن را کشف میکنند و یاد میگیرند که ترجیحات مشتری چگونه تغییر میکند، سرمایهگذاریهای تکنولوژیکی چگونه انتظارات آنها را برآورده میسازد و چهارمین انقلاب بزرگ اقتصادی که توسط هوش مصنوعی، رباتیک، اینترنت اشیا، دادههای غنی و چاپ سه بعدی هدایت میشود، چگونه به بازتعریفی نو از مشتریان، رقابت، مهارتهای حیاتی، نیروی کار و ارزش پیشنهادی میرسد.
شرایط سختتر از چیزی است که فکر میکنیم. در دوران پاندمی اگر همه نگران قرنطینه، تجارت غیرآزاد وخواب سرمایه بودیم، حالا بحث انرژی، کمبود گاز، برق و هزینههای بالای آنها، نبود مواد اولیه در پی بحران انرژی، فرسودگی ماشینآلات و کمبود سرمایه برای جایگزینی، بهرههای بالای بانکی، ناتوانی در ادغام شرکتی یا سرمایهای و حفظ منابع طبیعی و انسانی موجود، اوضاع را پیچیده کرده است. آنقدر پیچیده و «ماز» مانند که نمیتوان اطمینان قطعی داد که کدام بخش ضرر بیشتری را متحمل خواهد شد یا کدام واحد تولیدی به بهرهوری میرسد. اما نکتهی مهمی که وجود دارد و کاملاً هم ملموس است، نوع استفاده از فناوری، اتوماسیونهای اداری، هوشمندسازی تجهیزات، رایانش ابری و شیوه بکارگیری هوش مصنوعی در این صنعت است. هر بخشی که بتواند خود را با فناوری منطبق کند، کمتر آسیب میبیند، به سودِ سرمایه میرسد و طبیعتاً مشمول «تئوری غروب خورشید» نشده و سرپا و رو به پیشرفت باقی میماند.