نسل زد بخش بزرگی از اقتصاد و صنعت را تشکیل میدهد و چشمپوشی از نیازها و ترجیحات این نسل به معنای چشمپوشی از بخش بزرگی از اقتصاد ایران است. نسل زد در ایران جمعیتی بالغ بر ۱۶ تا ۱۷ میلیون نفر دارد که نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت کشور هستند و این بازار بزرگ گردش مالی بزرگی را به خود اختصاص داده است. بر اساس برآوردهای انجامشده، نسل زد نزدیک به ۱۵۰ هزار میلیارد تومان خرید مستقیم انواع کالا(خرید مستقیم و مستقل) دارد؛ همچنین به صورت غیرمستقیم در خرید انواع کالاهای خاص مشارکت دارد و در یک بازار ۸۰۰ هزار میلیاردتومانی، نقش موثری ایفا میکند. بنابراین بخش قابل توجهی از بازار را تشکیل میدهد و چشمپوشی از قدرت خرید یا نیازهای آنها و ترجیحاتشان به معنی چشمپوشی از اقتصاد بازار است. کمااینکه، در این بازار بزرگ، قدرت خرید این نسل هم اهمیت بسیاری دارد. هرچه درآمد آنها بیشتر و قدرت خریدشان بالاتر باشد، در نتیجه اقتصاد، رونق و پویایی بیشتری خواهد داشت. از اینرو، اشتغال و درآمدزایی این نسل و تلاش برای رفع موانع بازار کار آنان یک اهمیت غیرقابل انکار در اقتصاد و چرخه تولید است.
نکته مهم دیگر اینکه، شرکتها و تولیدکنندهها باید به نسل زد به عنوان یک فرصت نگاه کنند؛ به عنوان یک بازار بکر که میتوانند از نظر تجاری، ارزشمند باشند. در واقع، تولیدگران باید نیازها و انتظارات این نسل را به خوبی درک و تلاش کنند تا محصولات متناسب با این نسل تولید شود. برندسازی هم یک فرصت تجاری طلایی محسوب میشود؛ اما ایندر حالی است که طبق پژوهشها، تاکنون، هیچ برند ایرانی در میان ۲۰ برند اول، مورد سلیقه این نسل نبوده و این یعنی، زنرالها، در فعالیتهای ارتباطی و بازاریابی شرکتها، نادیده گرفته شدهاند یا موفقیت چشمگیری در تأمین خواستههای آنها حاصل نشده است. مضاف بر اینکه، نسل زد، سبک خاصی از بستهبندی و حتی نامگذاری را ترجیح میدهد. معمولاً به طعمهای جدید و متفاوت علاقه دارد. دوست دارد با محصول متفاوت و حتی ساختارشکن روبهرو شود. نوآوری و خلاقیت برای آنها، اهمیت زیادی دارد. حتی ممکن است «تفاوت در طراحی لیبل و بستهبندی محصول» برای آنها جذابتر از «برند» و حتی «قیمت» باشد. اما معمولاً بسیاری از شرکتها، ریسکپذیر نیستند و تمایل دارند با الگوهای محافظهکارانهای، به توسعه محصول خود بپردازند.
البته این محافظهکاری در حالی است که هفته قبل، متخصصان نسل زی از انجمن لیبلFINAT، سازمان ملل متحد و مؤسسات آموزشی فناوری و مدیریت رسانههای گرافیکی اسپانیا، در میزگردی تخصصی با عنوان«صنعت لیبل چگونه میتواند از ژنرالها استفاده کند؟» اعلام کردند «صنعت بستهبندی و لیبل میتواند سفیر این نسل باشد»؛ چرا که با پرهیز از تعصبات تجاری و گرایش به فناوریهای نوین، بسیاری از شرکتها توانستهاند محصولی را تولید کنند که مخاطب جوان و سرمایه انسانی آینده جذب آن شوند. به استدلال آنها، همانگونه که لیبلIML میتواند چرخشی ۳۶۰درجه به دور ظرف یک محصول داشته باشد، یک فیلمبرداری ۳۶۰ثانیهای از زندگی نسل زی هم نشان میدهد که آنها چه چیزی را میخواهند و چقدر نیازهایشان مانند خلاقیت در IML، مبتنی بر جذابیت و فناوری است و بر دامنه وفاداریشان تأثیر میگذارد. لورا بس،کارشناس ژنرالهایZ و سفیر سابق جوانان سازمان ملل، آناستاسیوس پولیتیس، از IC، دانا کیلارسکا از شرکت لیبل اسلواکی Purgina و تام بیکر از Baker Labels، در پنل تخصصیFINAT، به عنوان یک اجماع کارشناسانه و در بیانیهای راهکار محور، تأکید کردند، وقتی هزاره ها وارد چرخه کار شدند، تولید، بحران بانکی را تجربه میکرد، بنابراین، آنها به جبر، نقطه شروع متفاوتی داشتند و طبیعتاً باید سخت تلاش میکردند تا شغلی پیدا کنند که متأسفانه به استانداردهای بالایی هم نرسیدند؛ اما نسل جوان امروز، آموزشمحور است، به یک تخصص برای یک شغل اکتفا نمیکند، در همه جا حضور آنلاین دارد، از یادگیری پول به دست میآورد و اگر فقط ۶۰ ثانیه از زندگی آنها را آپلود عمومی کنیم، میبنیم که لازم نیست ما یک تولیدکنندهی فوقالعاده حرفهای سنتی باشیم، چون مخاطب ما عاشق هر آن چیزی است که ردی از فناوری و تکنولوژی هوشمند دارد و تا خلاقیتی نبیند جذب چیزی نمیشود؛ خلاقیتی که صنعت چاپ مأمن آن است و حالا لیبلهایIML، این خلاقیت و جذابیت را با دوری تند به بالاترین سطح خود رساندهاند؛ IML، اکنون، سرزمین ماشین، مرکب و فناوری است و مطالعات در اروپا نشان داده با یک معرفی ساده هر روز شش نفر از نسل جدید میتواند وارد این حرفه شود و دنیای چاپ را حتی اگر به روز صفر رسیده باشد، به نهایت پیشرفت برساند و این یعنی ما، هم مخاطب برای محصول خود داریم و هم سرمایه برای تولید محصولاتِ نوآور؛ از اینحیث چون در سیستمهای آموزشی رسمی ما، آموزشی برای IML و بستهبندی با آن وجود ندارد، شاید دنیای تجارت به جای محافظهکاری نیاز به آموزش در یک حلقه بینالمللی و تبلیغ هنرمندانه برای این صنعت دارد تا هم سود کند و هم سرمایهگذاری؛ کاری که گفتن آن آسان اما عملیاتی ساختنش قطعاً دشوار، ولی شدنی است.