سالهاست که ایران تحریم است. اما با افزایش تنوع تحریمها و پیچیدهتر شدن آنها، درک تأثیر واقعی تحریمها بر وضعیت اقتصادی را سخت کرده است؛ به نحوی که «پیچیدگی تحریمی»، پرسشهایی را در مورد ماهیت تحریم به عنوان ابزارِ هدف قرادادنِ نهادهایی خاص برای دستیابی به اهداف اقتصادی ـ سیاسی، از سوی کشورهای تحریمکننده، به وجود آورده است، چون این تحریمها که اغلب بهعنوان «هدفمند» یا «هوشمند» خوانده میشوند؛ ظاهراً بر منافع تصمیمگیرندگان کلیدی تأثیر میگذارند و آنها را وادار میکنند تا استراتژیهای خود را تغییر دهند. با این حال، پیچیدگیهای سنجش میزان قرار گرفتن یک شرکت در معرض تحریمهای لایهای، تعیین دقت واقعی یا موفقیت «هدفمند» آنها در تأثیرگذاری بر منافع اقتصادی و سیاسی را دشوار میسازد. دشواری که وقتی پای الگوی اقتصاد مبتنی بر توسعه روابط اقتصادی خارجی با همسایگان، به میان بیاید، سختتر نیز خواهد شد؛ چرا که صادرات در تحریم، به خودی خود، حکم یک پادزهر اقتصادی را دارد و میتواند بر رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای مبداء یا هدف صادراتی اثر بگذارد. اما این اثرگذاری به چه صورت و بر مبنای کدام مدلِ صادراتی، انجام میپذیرد؟ سوألی که سیدرضا حسینی، مدیرعامل شرکت آنیلپک، به آن پاسخ داده است.
***
طی ۴۰ سال گذشته ایران در معرض درجات مختلفی از تحریمهای اقتصادی و مالی و مسدود شدن داراییها بوده است. با توجه به این تحریمها و الگوی اقتصاد مبنی بر توسعه روابط اقتصادی خارجی با همسایگان، کشورهای هممرز، طی سالهای اخیر چه نقشی در اقتصاد ایران داشتهاند؟
کشور ما، به دلیل موقعیت ژئوپولتیکی و داشتن ۱۵ کشور در همسایگی خود از حیث سیاسی و اقتصادی، اهمیت بالایی در دنیا دارد. از اینرو، بخش عمدهای از روابط ایران با کشورهای همسایه، از چند منظر، قابل بررسی است. نوع ارتباطاتی که این کشورها به لحاظ تاریخی، مزیتهای نسبی و مزیتهای مکمل اقتصادی و تمام آن خصوصیاتی که برای تعاملات تجاری بین آنها برقرار است با هم دارند، قسمت عمدهای از روابط ایران با همسایگان را شکل میدهد. بر همین مبنا، توسعه روابط اقتصادی به عنوان یک استراتژی اولویتدار و ارتقاء روابط تجاری با کشورهای همسایه باید در سیاستهای کلی نظام، استراتژیهای تجاری، برنامههای پنجساله، بودجهها و چه بسا در سیاستها و فرآیندها به عنوان یک شاخصه اساسی مورد توجه قرار گیرد. سادهتر بگویم، ایران، وضعیت بسیار طلایی برای بسیاری از کشورهای همسایه خود دارد، در برخی موارد این موضوع متقابل است و این تبیینگرِ اهمیت توسعه روابط بین این کشورهاست.
این همسایگی اقتصادی و جغرافیایی، به صورت مشخص در چه سطح و بخشی از تعاملات اقتصادی میتواند جای بگیرد؟
سازمان توسعه تجارت ۳۱ کشور را بهعنوان اهداف تجاری ایران مشخص کرده است. نیمی از این کشورها، همسایه ایران محسوب میشوند و مابقی کشورهایی هستند که ایران مبادلات تجاری زیادی با آنها دارد. در بحثِ تجارت با همسایگان، ایران و کشورهای همسایه یا هم مرز با آن، در قسمتهای مختلف اقتصادی میتوانند با هم ارتباط تجاری و اقتصادی داشته باشند. این کشورها در ترانزیت کالا، ارتباطات حملو نقلی، همکاریهای مالی، پولی، بانکی، بیمه و در استفاده از بازارها، از امکانات و ظرفیتهای بسیار بالایی برخوردار هستند. در واقع و با توجه به اینکه ایران و کشورهای همسایهاش دارای خصوصیاتی هستند که مزیتهایشان در حوزههای مختلف تجاری را کاملاً مشخص میکند، نوع ارتباطات شمال، جنوب، شرق و غرب ما میتواند در هر بخشی قویاً کارگشا باشد و این موضوع در تحریمها اهمیت بیشتری مییابد.
آیا جنگ، بحرانهای سیاسی و قدرتنمایی اقتصادهای نوظهور برای سرمایهگذاری در آنها، این مسیر تجاری را ناهموار نمیکند؟
قطعاً اثر میگذارد. اما هر کاری محدودیتها، ریسکها و خطرهای خود را دارد. هیچ تجارتی بدون ریسک نیست. اصلاً مشروعیت تجارت به ریسک و پیشرفت آن به جراتاش است. تاریخ هم این را تأئید میکند. تجارت در بسیاری از کشورهای آفریقایی یا آسیای جنوب شرقی با تجار ایران در زمانهای قدیم با امکانات اولیه و با قایقهای بسیار ساده جریان داشته است. مثلاً شیرازیها به هند و جاهای دیگر نظیر زنگبار رفته و در آنجا تجارت کردهاند.
جدای از مباحث ژئوپلتیکی، این کشورها تا چه اندازه برای ورود ایران در اقتصاد و بازارهایشان کشش دارند؟
کشش بالایی دارند چون پتانسیلهای بسیاری در آنها نهفته است. مثلاً در کشور پاکستان، به تنهایی امکان حجم بالای سرمایهگذاریها و برنامههای توسعهای و درآمدزایی بسیار بالایی وجود دارد. حتی امکان توسعه روابط تجاری با رقمهایی بسیار بالاتر از آنچه که اکنون شاهد آن هستیم در این کشور وجود دارد. اسلامآباد اینک برای فعالان اقتصادی در حوزههای مختلف فرصتساز تجاری است؛ حتی بر اساس گزارش بلومبرگ، انتظار میرود اقتصاد پاکستان رشد متوسط تولید ناخالص داخلی دو درصدی در سال ۲۰۲۴ و با کمی بهبود ۲٫۴ درصد در سال ۲۰۲۵ را پیشرو داشته باشد.
اما طبق گزارش ژانویه امسال بلومبرگ، پس از یک دوره ستودنی کاهش بی وقفه نرخ فقر، اقتصاد پاکستان اکنون با یکی از بدترین بحرانهای خود مواجه است و برای یک اقتصاد باز و پویا نیاز به اصلاح سیاستهای مالی و اقتصادی بزرگی دارد که بر دامنه روابط تجاری بینالمللی آن تأثیرخواهد گذاشت.
درست است که پاکستان چالشهای بزرگی دارد، اما نقاط قوت آن هم زیادند. پاکستان پنجمین کشور پرجمعیت جهان است. مجموع صادرات پاکستان در سال ۲۰۲۲ میلادی معادل ۳۱میلیارد و ۱۷۵میلیون دلار بوده است. مقاصد برتر کالاهای صادراتی کشور پاکستان نیز آمریکا، چین، انگلستان، هلند، آلمان و اماراتمتحده عربی بودهاند. بزرگترین شریک تجاری پاکستان در بخش صادرات، ایالاتمتحده آمریکاست؛ بهطوریکه ۲۰٫۱ درصد از ارزش صادرات کالایی پاکستان در سال ٢٠٢٢ به این کشور اختصاص دارد. چین و انگلستان رتبههای دوم و سوم بزرگترین مقاصد صادراتی پاکستان را به خود اختصاص دادهاند. صادرات پاکستان به چین ۸٫۲ درصد و به انگلستان ۶٫۵ درصد از کل ارزش صادرات پاکستان را تشکیل میدهد. صادرات پاکستان به ١۵ مقصد عمده صادراتی این کشور در مجموع حدود ۱۲۳٫۱ میلیارد دلار بوده که سهم ٧۴درصدی از کل صادرات پاکستان را به خود اختصاص دادهاند. در واقع، پاکستان دارای تراز تجاری منفی با جهان است؛ اما با آمریکا تراز تجاری به نفع پاکستان است. جدای از آن، در سال ٢٠٢٢، بیشترین واردات پاکستان از کشور چین و حدود ۱۶٫۳ میلیارد دلار بوده است. این میزان سهم ٢٣درصد از کل ارزش واردات پاکستان از جهان را شامل میشود. اماراتمتحده عربی با حدود ۷٫۹ میلیارد دلار و عربستان سعودی با حدود ۵٫۱ میلیارد دلار به ترتیب پس از کشور چین در جایگاه دوم و سوم بزرگترین صادرکنندگان به پاکستان قرار دارند. سهم امارات از کل واردات پاکستان ۱۱٫۱ درصد و سهم عربستان ۷٫۲ درصد است.
و سهم ایران در این تجارت چقدر بوده است؟
ایران توان رقابت در برخی از کدهای تعرفهای با کشورهای افغانستان و پاکستان در جهت افزایش سهم خود در تأمین نیازهای وارداتی این دو کشور را داراست. تجارت ایران با افغانستان برای دومین سال پیاپی در سال ۱۴۰۱ با کاهش ۹.۶درصدی نسبت به سال ۱۴۰۰ همراه بوده است که دلیل آن را میتوان کاهش صادرات ۱۰.۲درصدی به این کشور، علیرغم افزایش واردات ۳۹.۳درصدی از آن عنوان کرد. اما تجارت ایران و پاکستان در سال ۱۴۰۱ با سرعت بیشتری نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش یافته و به حدود ۲.۵میلیارد دلار رسیده است که افزایش ۵۹.۱درصدی را نشان میدهد. از اینرو، با توجه به توان رقابتپذیری ایران در بازار برخی محصولات وارداتی کشورهای افغانستان و پاکستان، تأمین نیازهای وارداتی این دو کشور با هدف افزایش سهم بازار ایران، تحت دو سناریو قابل طرح است. در سناریوی اول؛ تأمین کالاهای وارداتی که توسط افغانستان در بازار پاکستان وارد میشود و ایران در صادرات آنها پتانسیل دارد؛ در صورتی که فرض بر این باشد که افغانستان در تأمین نیازهای وارداتی پاکستان در کدهای تعرفهای که ایران در آنها پتانسیل دارد، در نظر گرفته نشود، ایران میتواند حدود ۱۶۴میلیون دلار بیشتر در تأمین نیازهای وارداتی پاکستان نقش داشته باشد و سهم خود در بازار پاکستان را از ۱.۲درصد به ۱.۴درصد افزایش دهد. درواقع میتوان اینگونه بیان کرد که ایران در عدد ۱۶۴میلیون دلار توان رقابت با افغانستان در تأمین نیازهای وارداتی پاکستان را دارد. اما سناریوی دوم، تأمین کالاهای وارداتی است که توسط پاکستان در بازار افغانستان وارد میشود و ایران در صادرات آنها پتانسیل دارد. در صورتی که فرض بر این باشد که پاکستان در تأمین نیازهای وارداتی افغانستان در کدهای تعرفهای که ایران در آنها پتانسیل دارد، در نظر گرفته نشود، ایران میتواند حدود ۳۰۶میلیون دلار بیشتر در تأمین نیازهای وارداتی افغانستان نقش داشته باشد و سهم خود در بازار افغانستان را از ۱۸.۵درصد به ۲۳درصد برساند و این یعنی ایران در عدد ۳۰۶میلیون دلار، توان رقابت با پاکستان در تأمین نیازهای وارداتی افغانستان را دارد.
این توانایی رقابتی در کدام محصولات بیشتر هستند؟
عمده کالاهای صادراتی ایران به افغانستان و پاکستان در سال ۱۴۰۱، شامل سایر روغنهای سبک و فرآوردههای آن به جز بنزین و همچنین سایر محصولات بهدستآمده از تقطیر قطرانهای زغال سنگ، سایر هیدروکربورهای حلقوی، سایر گازهای نفتی و هیدروکربورهای گازی، قیرنفت و شیر خشک صنعتی بوده است. عمده کالاهای وارداتی ایران از افغانستان و پاکستان نیز در همان سال، سرب تصفیهشده، سایر دانههای آفتابگردان، سایر نباتات و اجزای مورد مصرف آنها در عطرسازی و داروسازی، برنج کامل سفیدشده صیقلی یا براقشده، برنج نیمهسفیدشده و دانه کنجد به استثنای بذر آن بودهاند. مطابق با آمار بانک جهانی و گمرک ایران نیز در سال گذشته، بیش از چهار میلیون و ۲۸۵ هزار تن کالای غیرنفتی به ارزش دو میلیارد و ۳۳۰ میلیون دلار بین ایران و پاکستان تبادل شد که نسبت به سال قبلِ آن، ۳۰ درصد رشد در وزن و ۴۸ درصد افزایش در ارزش را نشان میدهد. همچنین، از تجارت دو میلیارد و ۳۳۰ میلیون دلاری ایران و پاکستان در سال ۱۴۰۱، بیش از سه میلیون و ۵۳۸ هزار تن کالا به ارزش یک میلیارد و ۴۸۸ میلیون و ۱۶۱ هزار دلار، سهم صادرات ایران به پاکستان و ۷۴۶ هزار و ۷۰۰ تن کالا به ارزش ۸۴۱ میلیون و ۸۱۸ هزار دلار، سهم واردات ایران از پاکستان بوده است. صادرات ایران به پاکستان در سال گذشته نیز نسبت به سال ۱۴۰۰ رشد ۲۰ درصدی در وزن و ۱۸ درصدی در ارزش را داشته و واردات ایران از پاکستان نیز ۱۱۹ درصد رشد در وزن و ۱۷۰ درصد در ارزش را ثبت کرده است. در سال جاری هم، صادرات ایران به پاکستان در بهار به ۹۶۸ هزار تن کالا به ارزش ۴۳۸ میلیون دلار رسید که ۵۷ درصد رشد را نشان میدهد. ارزش واردات از پاکستان به ایران هم با ورودِ ۱۴۰ هزار و ۴۴۳ تن کالا/محصول به ایران بالغ بر ۱۷۶ میلیون دلار بود که البته به دلیل محدودیت در واردات برنج نسبت به مدت مشابه، کاهشی ۱۰ درصدی را نیز به همراه داشته است. مضاف بر اینکه، طبق گزارشهای تجاری ثبتشده در دو سال گذشته، مشتقات نفتی، گاز مایع، محصولات پتروشیمی، انواع روغنهای صنعتی و روغن موتور، کود، قیر، حلالها و شویندهها، محصولات پلاستیکی، لوله و شیلنگ، لاستیک و تیوپ خودرو ـ موتورسیکلت، مصالح ساختمانی، سیم و کابل، محصولات فولادی، کاشی و سرامیک، لوازم خانگی(یخچال، اجاق گاز، کولر، لوازم آشپزخانه، لوستر، فرش و موکت)، کاغذ، دستمال کاغذی، نخ و پارچه، پوشاک و کفش، محصولات آرایشی و بهداشتی، پوست دباغی شده، میوه و ترهبار و صیفی و سبزیجات،… از اقلام مهم صادراتی ایران و پاکستان بودهاند.
آیا در چرخه کالاهای صادراتی به پاکستان، لیبلها و ظروف IML نیز توانستهاند راه خود را در بازارهای تجاری اسلامآباد پیدا کنند؟
پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی اخیر، مانند بحران اوکراین و درگیری اسرائیل و فلسطین، همراه با اقتصاد خارجی شکننده پاکستان، چالشهای جدیدی را برای این کشور به وجود آورد؛ به نحوی که اسلامآباد را ملزم کرد تا روابط تجاری خود با غرب را با دیپلماسی اقتصادی، متعادل کند. در کنار آن، دولت پاکستان متوجه شد که تنوعبخشی به بازارهای صادراتی برای پایداری، امری ضروری است، زیرا تقریباً نیمی از درآمد صادراتی پاکستان فقط از پنج مقصد به دست میآید و با اینکه، این پنج بازار برتر بسیار مهم هستند، اما اجتناب از اتکای بیش از حد به آنها مستلزم گسترش بازارهای صادراتی دیگر است و کلید موفقیت خود را چالش و رقابت صادراتی پنهان کرده است. از اینرو، گرایش تجاری پاکستان به کشورهای همسایهاش چون ایران بیشتر از قبل شد و عادیسازی روابط تجاری و کشف راههایی برای صادرات بیشتر به ایران و کشورهای آسیای مرکزی به عنوان استراتژیهای محوری برای تنوع اقتصادی پاکستان در اولویت قرار گرفتند. از سویی، در پاکستان بازارهای پررونقی وجود دارند که صنعتی مانند IML میتواند به آنها فرصت مناسبتری برای ورود به بازارهای جهانی بدهد. بگذارید برایتان مثالی بزنم. پاکستان فرهنگ غذایی غنی و متنوعی دارد که متأثر از جغرافیا، تاریخ، مذهب و تنوع قومیتی آن است. صنایع غذایی در پاکستان شامل بخشهای مختلفی از جمله کشاورزی، فرآوری، تولید، توزیع و خردهفروشی است. بخش محصولات لبنی بزرگترین بخش از بازار مواد غذایی پاکستان است که ارزش بازار آن پنج میلیارد دلار برآورد شده؛ چون پتانسیلهای بالایی دارد. این کشور دارای جمعیت زیادی دام است و صنایع لبنی آن کمک قابل توجهی به اقتصاد ملی میکنند؛ به نحوی که انتظار می رود بازار محصولات لبنی در آن طی سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۷ با نرخ رشد مرکب سالیانهی هشت درصد، رشد چشمگیری داشته باشد. از طرفی، کشاورزی ستون فقرات اقتصاد پاکستان است و ۴۴٫۷ درصد از نیروی شاغل و انسانی را به خدمت گرفته است. کشاورزی در پاکستان شامل پرورش محصولات زراعی، دام و غذاهای دریایی، تولید مواد شیمیایی، تأمین بذر و ساخت ماشینآلات است و برخی از محصولات آن مانند گندم، برنج، پنبه، نیشکر، ذرت یا فرآوردههای لبنی چون شیر و ماست و کره، و حتی میوههایی چون خرما، نیاز بازارهای بزرگی هستند و این در حالی است که صنعت فرآوری و بستهبندی پاکستان با چالشهای متعددی مواجه است. هزینههای بالای انرژی، زیرساختهای ناکافی، استانداردهای بهداشتی پایین، چارچوب نظارتی ضعیف و دسترسی محدود به اتوماسیون در بستهبندی و لیبلزنی، امکان صادرات با کیفیت را از این کشور گرفته است. چالشهایی که بخش بزرگی از آنها با کمک ظروف و لیبلهای آیامال، حل میشوند و ما در آنیلپک، با اشراف بر تمامی پتانسیلها و سرمایهگذاری ریسکپذیر، تلاش کردیم IML را به پاکستان ببریم و بخش بزرگی از این چالشها را حل کنیم که خوشبختانه نتیجه هم داد و اکنون این بازار بزرگ در دستان آنیلپک است.
سطح تقاضا برای IML در بازار پاکستان هم مانند ایران است؟
سالها قبل در ایران، صرفاً تولیدکنندگان فرآوردههای لبنی از ظروف و لیبلهای IML استقبال میکردند و به نوعی بازار محدود و محصور به محصولاتی خاص بود. اما با بالارفتن سطح آگاهی از قابلیتهای این ظروف و ویژگیهای متمایزکننده لیبلهای آنها، بازار به صورت افقی رشد کرد. آرام آرام صنایع مختلف، مصرفکنندهی آن شدند و حالا شرایط به نحوی است که محصولاتِ زیادی با ظروف و لیبلهای IML عرضه میشوند، محصولاتی که با جعبههای مقوایی به بازار راه مییافتند و به دست مصرفکننده نهایی میرسیدند به ظروف IML روی آوردهاند و تقاضا رشد کرد. به نحوی که اینک ما در آنیلپک، تأمینکنندهی بخش قابل توجهی از نیاز صنایع غذایی، صنایع لبنی چون ماست و پنیر، صنعت بستنی، شکلات، شیرینی، کره و مارگارین، نوشیدنیها، صنایع آرایشی و بهداشتی، دارویی، دخانیات، رنگ و رزین، مصنوعات پلاستیک خانگی و شرکتی(پلاسکو)، اسباببازیها، روغنهای صنعتی(روغن و روانکنندهها)، محصولات باغبانی، شیمیایی و… هستیم و این پاسخگویی بر مبنای طبقهبندی بازارها با محوریتِ ویژگیهای خاص ظروف و لیبلهای IML برای هر محصول و بازار صورت گرفته است. کاری که برای پاکستان هم انجام دادیم و با شناخت علمی و مطالعاتی بازار سعی کردیم، به تقاضای مشتریانمان پاسخ دهیم.
در این شناخت مطالعاتی، از چه شیوهی علمی یا مدل تجربی استفاده کردید؟
آنیلپک دارای یک دپارتمان و گروه مطالعاتی است که از چندین متخصص، پژوهشگر و کارشناس داده تشکیل شده است. برای صادرات، این گروه، ابتدا توانایی اقتصادی، برای تضمین و ارتقای رشد از طریق تجارت بینالمللی را اندازهگیری میکنند و به شاخصهایی که ارتباط بین سیستم تجاری و رشد اقتصادی را مشخص میکنند، امتیاز میدهند. برخی از شاخصها، کیفیت زیرساخت را نشانگر هستند، در حالی که برخی دیگر سهولت انجام صادرات را اندازهگیری میکنند و این بدین معناست که ما تنوع صادرات را با ارزیابی مقاصد تجاری دوجانبه و میزان تمرکز صادرات آن بر اساس بخش اندازهگیری میکنیم، زیرا اقتصادهایی که بازارها و محصولات صادراتی متنوعی دارند، برای جذب شوکهای اقتصادی خارجی مجهزتر هستند. علاوه بر این، ما زیرساختهای فناوری و قابلیتهای نوآوری را با تأکید بر سرمایهگذاریهایی که محرکهای کلیدی برای تولید کالاها و خدمات پیچیده و پایدار هستند، در نظر میگیریم. مهم آنکه، عوامل اجتماعی در ظرفیتسازی برای صادرات در بلندمدت نیز برایمان اهمیت دارند و آن را نیز بررسی میکنیم و در نهایت با نتایج یافتهای از مجموعه شاخصها و مولفهها، نفشه صادراتی منجر به نتیجه را برای هر کشور ترسیم میکنیم. مِتُدولوژی که برای پاکستان هم استفاده شد با این توضیح که، حساسیتهای جغرافیایی و اقتصادی به صورت ویژهتر برای پاکستان لحاظ شدند.