صنعت لیبل در کدام جاده رونق میگیرد؟ این مهمترین پرسشی است که تهیهکنندگان سندهای راهبردی در بدنهی دولت و بخش خصوصی باید بدان پاسخ دهند. درس گرفتن از تجربیات جهانی توسعهای در کنار توجه به ویژگیهای اقتصاد ایران نیز دو بایسته کارآمد است که نشان میدهد صنعت لیبل و بستهبندی، بیش از هر چیز دیگری به «اقتصاد آزاد»، «ارتباطات تجاری بینالمللی» و «توانمندی نوآوری» احتیاج دارد تا سرمایهگذاری کند؛ فرصتهای همکاری و توسعه را دریابد و برای پاسخگویی به بازارهای جدید و تقاضاهای تازه برنامهریزی کند. اما اینکه در مقطع فعلی کدامیک از این شاخصهها باید بیش از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار گیرد؛ سوالی است که مسعود جمالی، عضو انجمن ملی صنایع پلیمر ایران و عضو هیأت مدیره اتاق بازرگانی مشترک ایران و کویت، با تمرکز بر اقتصاد باز و انحصارزدایی، به تفصیل بدان پاسخ داده است.
**
عموماً در اقتصادی فارغ از دنیای خارج و بدون ارتباط با بازارهای غیرداخلی که در آن تمام نیازها با منابع داخلی تأمین میشود و کنشهای اقتصادی عاملان در درون مرزهای ملی صورت میگیرد؛ مفهوم دیگری جای توسعه را میگیرد که به آن نامِ خودکفایی را میدهند. این مفهوم به خودی خود ضدِ توسعه نیست اما اگر تمامی تمرکزها بر مبنای آن باشد، توسعه حقیقی مورد غفلت واقع میشود. در عین حال، باید به این موضوع نیز اشاره کرد که در چنین اقتصادهایی روند رسیدن به توسعه به یک روند فرسایشی تبدیل میشود و دیگر نمیتوان انتظار داشت، چنین اقتصادی با عبور از یک دوران گذار از توسعه نیافتگی به توسعه برسد؛ کمااینکه اگر خودکفایی جای توسعه را بگیرد، میتواند عاملی باشد برای ایجاد انحصار و رانت که از این منظر هم حتی میتواند ضد توسعهای عمل کند. بماند که تأکید بیش از حد بر خودکفایی، اقتصاد را از ارتباط با تکنولوژیهای مدرن هم باز میدارد و اختراع دوبارهی چرخ، راه چنین اقتصادهایی به سوی توسعه را میبندد.
بیشک کشوری خودوابسته که تجارتی با کشورهای دیگر انجام نمیدهد در صحنه عملکردی به سوی بستهشدن بیشتر گام برمیدارد و گسست از جامعهی جهانی، انزوای سیاسی، شکستِ اقتصاد سیاسی و چندپارگی اقتصادی را به همراه دارد.
قاعدتاً جایگزینهای بهتری برای این نوع اقتصاد میتوان یافت. اقتصاد آزاد میتواند بهترینِ آلترناتیوها باشد؛ چرا که عبور از اقتصادِ بسته، صنایع را از بند سیاستهای خودمحوری نجات میدهد و ارتباط گسترده با جهان، نتایج و دستاوردهای مطلوبی را برای صنایع رقم میزند. نتایجی چون، تأمین آسانتر مواد اولیه، تولید مبتنی بر تکنولوژی مدرن و البته جذب مشتریان بیشتر.
همانطور که میدانید پاندمی کرونا، مانعی جدی برای تسریع توسعهیافتگی کشورها شد و طبیعتاً در کشورهایی که به واسطه اقتصاد بسته، حرکتی لاکپشتی در مسیر توسعه داشتند، این مانع، سرعت توسعه را بیش از پیش، کم کرد. علاوه بر این، در مواقعی که تجارت جهانی دچار اختلال میشود، یک اقتصاد بسته به تکاپو میافتد که از اختلال چرخهای آسیب نبیند، در حالی که این تکاپو عملاً دست و پازدنی بیهوده است. چون چنین اقتصادهایی، اغلب کامودیتی محور هستند و درآمد خود را از فروش این مواد به دست میآورند، به همین دلیل نمیتوانند به صورت کامل از آسیبها مصون بمانند و در نهایت کاهش درآمدها به افت ارزش پول ملی و افزایش تورم در آنها منجر میشود. به واقع هر چالشی که تجارت مواد خام را برای این کشورها دشوار سازد، تورمساز خواهد شد و در چنین شرایطی نمیتوان امید چندانی به توسعهی صنایعی داشت که تنها با تکیه بر تورم میتوانند به سود برسند.
فناوری چیزی نیست که مرز بشناسد. هر روز در جایجای جهان یک تکنولوژی جدید معرفی میشود. بدینسان، اگر بخواهیم اقتصاد خود را به فناوری داخلی گره بزنیم، بیشک از جهان عقب خواهیم ماند. از سویی نمیتوان انتظار هم داشت که فناوریهای داخلی کمک شایانی به توسعهیافتگی صنایع بکنند؛ چون نهایتاً میتوانند نقشی حداقلی در تولید داشته باشند و بستر توسعهای نمییابند. یعنی خود فناوری هم دچار عقبماندگی جهانی میشود. به همین خاطر صنعتگران در چنین جوامعی، چندان به فکر تولیدِ تکنولوژی محور نیستند و با عادت به تورم همیشگی صرفاً تلاش میکنند به جای تولید باکیفیتتر و فناورمحور از هزینههای تولید بکاهند و تولید را برای بقاء، اقتصادیتر کنند.
نباید منکر آن شد که ورود تکنولوژیهای جدید به هر صنعتی میتواند آن را به خودکفایی نزدیکتر کرده و از میزان وابستگیهای موجود کم کند. در خصوص صنایعی مانند بستهبندی هم باید تأکید داشت که این صنعت همیشه با صنعت چاپ و به صورت توأمان در تعامل بوده است؛ و به خاطرِ همین چرخه رفتاری و عملکردی، تکنولوژی«IML» میتواند صنعت بستهبندی پلاستیکی را تا حدود زیادی از دیگر صنایع بینیاز کند. ضمن اینکه تکنولوژی«IML» قابلیت آن را دارد تا در ارائه هر چه بهتر برند، یک بازوی حمایتی قدرتمند باشد و بازارهای جدیدی را به واسطه بستهبندیهای با کیفیت و جذابتر پیشروی تولیدکنندگان قرار دهد و بازارسازی کند. البته مشروط به آنکه نقش وابستگی به حاکمیت نادیده گرفته نشود. در اقتصادهایی که دولت دخالت زیادی در ساختار اقتصادی دارد، تکنولوژیهای تولیدی نمیتوانند تأثیر چندانی در تغییر نقش حاکمیتی داشته باشند. چرا که در چنین اقتصادی تولید در بسیاری موارد به انحصار کشیده شده و تکنولوژی نمیتواند انحصارزدایی کند.
قطعاً میدانید که آغاز فرآیند کچآپ برای کشورهای در حال توسعه، فقط و فقط در گرو توسعه توانمندی نوآوری در بنگاهها (از طریق خلق توانمندیها: «طراحی، تحقیق و توسعه، و برندینگ و بازاریابی»)، با رهبری بنگاههای بزرگ ذیلِ رویکرد «حفظ رشد صادرات» است. بهعبارت دیگر، برخلاف آنچه عموماً مطرح میشود، متغیرهای سطح اقتصاد کلان یا برخی نهادها چندان پیشبینیکننده خوبی برای جهش اقتصادی کشورها، حداقل برای کشورهای دارای درآمد متوسط و آماده کچآپ، نیست. چون در کشورهای با درآمد بالاست که نوآوری، الزامآورترین عامل برای حفظ صادرات میشود؛ اما در کشورهای متوسط که تمایل دارند تا به جای نوآوری، با یکدیگر بر سر قیمت رقابت کنند و به مشکل «تجمع بیش از حد کالاهای مشابه» بخورند، جواب نمیدهد. با این توصیف اگر «IML» بتواند، صنعت بستهبندی و چاپ را از تله درآمد متوسط«گرفتار شدن کشورهایِ با درآمد متوسط، بین «تولیدکنندگان کمدستمزد» و «نوآورانِ با دستمزد بالا» آزاد کند و به شکست توانمندی نوآوری نرسد، میتواند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشد.